عشق
هزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم، هنوز از تو از هدیه کمم خجل هستم.
دستانم تشنه ی دستان توست. شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم. با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم. زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت!
هزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم، هنوز از تو از هدیه کمم خجل هستم.
دستانم تشنه ی دستان توست. شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم. با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم. زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت!